برای معنی کلمه فرش باید بدانیم که فرش واژه ای است عربی و در لغت به معنای گستردن و گستردنی است. در نوشته های بازمانده از زبان پهلوی برای قالی نفیس واژه «پ» یا «بوپ» و برای فرش (و نمد) واژه «نمت» و برای فرش، جامه و بستر واژه «ويسترگ» آمده که واژه اخیر نیز از «ویسترتن» به معنی گستردن اخذ شده است. در لغتنامه دهخدا نیز واژه «بوب» به معنای فرش، بساط خانه و… است. که به آن انبوب نیز می گویند. درباره تاریخچه «گستردنی» در ایران همچنین در اثر ماندگار حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، واژه گستردنی معادل واژه فرش آمده است؛ مثلا در ماجرای بر تخت نشستن تهمورث دیوبند» پسر هوشنگ، (از سلسله پیشدادیان) می خوانیم:
“هر آن چيز کاندر جهان سودمند کنم آشکارا، گشایمز پس، از پشت میش و بره، پشم و موی برید و به رشتن نهادند رو به کوشش ازو کرد پوشش، به رای به گستردنی بود”
در برخی کتابهای قدیمی، علاوه بر گستردنی، واژه «بساط» نیز مترادف فرش آمده است. در تاریخ طبری آنجا که از «فرش بهارستان» که در حمله اعراب به ایران از کاخ تیسفون به دست آمد سخن می رود : «بساطی یافتند از دیبا، شصت ارش، اندر شصت ارش…».؟
واژه فرش در سده های نخستین چندین جا، در نوشته های مورخان و جغرافیادانان به کار رفته است. محمدبن احمد مقدسی، جهانگرد وجغرافیادان عرب (۳۳۶-۳۸۰ ه.ق) در کتاب احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم به رواج صنعت فرش در خوزستان اشاره دارد و تأکید بر «فرش های خوب» و «عالی» در شوشتر، دارا بجرد و فسا می کند، ابو اسحق ابراهيم بن محمد اصطخری در کتاب مسالك الممالک، مربوط به سده چهارم هجری، می نویسد:
«از جهرم، افکندیهای نیکو خیزد و از غندجان.. بساطها و بردهای نیکو ابن حوقل در سفرنامه خود، صورةالارض، فرش های دارابجرد در فارس را فرشهای خوب می نامد و آن را با فرش های مشهور طبری (طبرستانی) مقایسه می نماید.
مؤلف تاریخ سیستان، نیز ضمن بیان واقعه ای در سال ۲۶۱ ه.ق از یعقوب لیث را دسترسی او به گنجینه قلعه ابن واصل در خرمه فارس گزارش می دهد: «… زآنجا همی درهم و دینار و فرش و دیبا و سلاح قیمتی و اوانی (ظرفها زرین و سیمین برگرفتند) در کتاب ارزشمند دیگری که تا این اواخر از وجود آن اطلاعی در دست نبود مؤلف آن هنوز ناشناخته است، از فرآورده هایی چون فرش، گلیم، پلاس، زیلو و دار فرش دستباف ۵ جوال، نمد و حصیر در شهرهای ایران یاد شده است. مطلب مهم این است که از نحوه برشمردن و تمیز دادن نام هر یک از دستبافته ها حدس قریب به یقین می رود که مؤلف از تفاوتهای ظاهری و حتی ساختاری فرش دستبافته گره خورده پرزدار) با سایر زیراندازها آگاه بوده است.
اما واژه قالی که (با ضبط غالی هم آمده است)، پس از قرن سوم در نوشته ها ظاهر می شود؛ چنانکه احمد بن يحيى بلاذری در کتاب فتوح البلدان می نویسد:
چون ارميناغس پادشاه ارمنستان بمرد، زنش به پادشاهی رسید که او را قالی می نامیدند و هم او شهر قاليقلا را ساخت و آن را قالی قاله نام کرد که معنی آن احسان قالی است…»..
علامه دهخدا در لغتنامه از یاقوت حموی (اوایل قرن هفتم ه.ق) در معجم البلدان و از حمدالله مستوفی (۷۵۰ ه.ق) در نزهه القلوب چنین نقل می کند: در قالی قلا فرشی بافته می شود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالی قلا و قاليقلا، شهری است در ارمنستان…» . ابوالفضل بیهقی در کتاب گرانقدر خود، تاریخ بیهقی، (۳۸۵-۴۷۰ ه.ق)، به هنگام ذکر هدایایی که علی بن عیسی از خراسان برای هارون الرشید فرستاده است، به فرش اشاره می کند و می نویسد: «… دویست خانه قالی بود». سرانجام ابوسعید عبدالحی گردیزی، مؤلف کتاب زين الاخبار (تاریخ گردیزی)، مربوط به قرن پنجم ه.ق، از واژه قالی به همراه گلیم و محفوری (دستبافتهای شبیه گلیم و منسوب به شهر محفور) نام می برد. به هر حال بنا به اعتقاد نویسنده فرهنگ عمید چنین به نظر می رسد که قالی یا قالین واژه ای است ترکی به معنی فرش پرزدار و غالی در لغت به معنی نفیس و قیمتی و گران قیمت مقابل کم بهاء و گوشت فربه است.
سپاس فراوان که تا انتهای این مقاله همراه فرش شادرخ بودید و در صورت علاقه به تاریخ قالیبافی می توانید مقاله تاریخچه هنر قالیبافی را مطالعه کنید.